بیدل دهلوی:تا نظر بر شوخی من نرگس خودکام داشت چشمهٔ آیینه موج روغن بادام داشت
❈۱❈
تا نظر بر شوخی من نرگس خودکام داشت
چشمهٔ آیینه موج روغن بادام داشت
باد دامانت غبارم را پریشانکرد و رفت
سرمهام درگوشهٔ چشم عدم آرام داشت
❈۲❈
عالمی را صید الفت کرد رنگ عجز من
در شکست خویشتن مشت غبارم دام داشت
پختگی در پردهٔ رنگ خزانی بوده است
میوهام در فکر سرسبزی خیالی خام داشت
❈۳❈
یاد آن شوقیکه از بیطاقتیهای طلب
دل تپیدن نیز در راهت شمارگام داشت
از ادای ابرویت لطف نگه فهمیدهام
این کمان، رنگ فریب از روغن بادام داشت
❈۴❈
گر نمیبود آرزوتشویش جانکاهی نبود
ماهیان را نشتر قلاب حرصکام داشت
ناله را روزیکه اوج اعتبار نشئه بود
چونجرس، بیدل بهجایباده، دلدرجامداشت
چونجرس، بیدل بهجایباده، دلدرجامداشت
کامنت ها