بیدل دهلوی:چنینکه عمر تأملگر شتابگذشت هوای آبلهای از سر حباب گذشت
❈۱❈
چنینکه عمر تأملگر شتابگذشت
هوای آبلهای از سر حباب گذشت
به چشمبند جهان این چه سحرپردازیست
که بیحجابی آن جلوه از نقابگذشت
❈۲❈
به هر طرف نگرم دود دل پرافشان است
کدام سوخته زین وادی خراب گذشت
جنونپرستی اغراض ننگ طبع مباد
حیا نماند چو انصاف از حسابگذشت
❈۳❈
کسی به چارهٔ تسکین ما چه پردازد
که تا به داغ رسیدیم ماهتابگذشت
ز مصرع نفس واپسین عیانگردید
که ما ز هر چهگذشتیم انتخابگذشت
❈۴❈
سیاهکار فضولی مخواه موی سفید
کفن چوپرده درد باید از خضابگذشت
صفا کدورت زنگار چشم نزداید
ز سایه کس نتواند در آفتاب گذشت
❈۵❈
ز خود تهی شو و از ورطهٔ خیال برآی
به آنکنار همینکشتی ز سرابگذشت
به عیش غفلت عمریکه نیستکس نرسد
فغانکه فرصت تعبیر هم به خوابگذشت
❈۶❈
ز سوز سینهام آگهکهکرد محفل را
که اشک دود شد و از سرکبابگذشت
ندانم از چه غرض بال فرصت افشاندم
شرر بیانیام از حاصل جواب گذشت
❈۷❈
به وادییکه نفس بود رهبربیدل
همین تأمل رفتنگران رکابگذشت
کامنت ها