گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:دی به شبنم گریهٔ ما نوگلی خندید و رفت از زبان اشک هم درد دلی نشنید و رفت

❈۱❈
دی به شبنم گریهٔ ما نوگلی خندید و رفت از زبان اشک هم درد دلی نشنید و رفت
از تماشاگاه هستی مدعا سیر دل است چون نفس باید بر این آیینه هم پیچید و رفت
❈۲❈
شمع‌ محفل‌ بر خموشی‌ بست‌ و مینا بر شکست هر کسی زین انجمن طرز دگر نالید و رفت
زین بیابان هر قدم خار دگر دارد کمین رهروان را پیش‌پای خویش باید دید و رفت
❈۳❈
عزم چون افتاد صادق راه مقصد بسته نیست اشک در بی‌دست و پایی ها به سر غلتید و رفت
کوشش واماندگان هم ره به جایی می‌برد سر به پایی می‌توان چون آبله دزدید و رفت
❈۴❈
عالمی صد ناله پیش‌آهنگی امید داشت یک نگاه واپسین ناگاه برگردید و رفت
ای‌ سحر در اشک شبنم غوطه می‌باید زدن کز شکست رنگ بر ما عافیت خندید و رفت
❈۵❈
هیچ شبنم برنیارد سر ز جیب نیستی گر بداند کز چه ‌گل خواهد نظر پوشید و رفت
زان دهان بی‌نشان بوی سراغی برده‌ام تا قیامت بایدم راه عدم پرسید و رفت
❈۶❈
صبحدم بیدل خیال نوبهار آیینه‌ای از تبسم بر گل زخمم نمک پاشید و رفت

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۸۶۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها