گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:هرکه آمد سیر یأسی زین‌ گلستان‌ کرد و رفت گر همه‌ گل‌ بود خون‌ خود به دامان‌ کرد و رفت

هرکه آمد سیر یأسی زین‌ گلستان‌ کرد و رفت
گر همه‌ گل‌ بود خون‌ خود به دامان‌ کرد و رفت
❈۱❈
غنچه ‌گشتن حاصل جمعیّت این باغ بود نالهٔ بلبل عبث تخمی پریشان‌ کرد و رفت
صبح تا آگاه شد از رسم این ماتمسرا خندهٔ شادی همان وقف‌ گریبان‌ کرد و رفت
❈۲❈
محملی بر شعله‌؛ اشکی توشه‌، آهی راهبر شمع در شبگیر فرصت طرفه‌سامان‌کرد و رفت
در هوای زلف مشکین تو هرجا دم زدم دود آهم عالمی را سنبلستان‌ کرد ورفت
❈۳❈
حرص زندانگاه یک عالم امیدم کرده بود عبرت‌کم‌فرصتیها سخت احسان‌کرد و رفت
دوش سیلاب خیالت می‌گذشت از خاطرم خانهٔ دل بر سر ره بود ویران‌کرد و رفت
❈۴❈
داشت از وحشتگه امکان نگاه عبرتم آنقدر فرصت‌که‌طوف‌چشم‌حیران‌کرد و رفت
اخگری بودم نهان در پردهٔ خاکستری خودنمایی زین لباسم نیز عریان کرد و رفت
❈۵❈
فرصتی‌ کو تا کسی فیضی برد، زین انجمن کاغذ آتش‌زده باری چراغان‌کرد و رفت
وهم می‌بالد که داد آرزوها دادن است یاس می‌نالد که اینجا هیچ نتوان‌ کرد و رفت
❈۶❈
این زمان بیدل سراغ دل چه می جویی زما قطره خونی بود چندین بارتوفان‌کرد و رفت

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۸۶۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها