گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:ره مقصدی که گم است و بس به خیال می ‌سپری عبث توبه هیچ شعبه نمی‌رسی چه نشسته می‌گذری عبث

ره مقصدی که گم است و بس به خیال می ‌سپری عبث
توبه هیچ شعبه نمی‌رسی چه نشسته می‌گذری عبث
❈۱❈
ز فسانه سازی این وآنگه رسد به معنی بی‌نشان نشکسته بال و پر بیان به هوای او نپری عبث
چمن صفا و کدورتی می جام معنی و صورتی همه‌ای ولی به خیال خود که تویی همین قدری عبث
❈۲❈
ز زبان شمع حیا لگن سخنی‌ست عِبرت انجمن که درین ستمکده خارپا نکشیده‌ گل به سری عبث
هوس جهان تعلقی سر و برگ حرص و تملقی چو یقین زند در امتحان به غرور پی سپری عبث
❈۳❈
نگهت به خود چو فرارسد به حقیقت همه وارسد دل شیشه ‌گر به فضا رسد نتپد به وهم پری عبث
چو هوا ز کسوت شبنمی نه شکسته ا‌ی نه فراهمی
چقدر ستمکش مبهمی که جبین نه‌ای و تری عبث
نه حقیقت تو یقین نشان نه مجازت آینهٔ‌گمان چه تشخصی چه تعینی که خودی غلط دگری عبث
❈۴❈
به هوا مکش چو سحر علم به حیا فسون هوس مدم عدمی عدم عدمی عدم ز عدم چه پرده‌دری عبث
خجلم زننگ حقیقتت ‌که چو حرف بیدل بی‌زبان
به نظر نه‌ای و به گوشها ز فسانه دربه‌دری عبث

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۸۸۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

اریب آغا ناشناس
2023-02-01T21:34:24.6218804
در شعرِ دوم، مصرعِ اولین درست این طور هست: ز فسانه سازیِ این و آن گه رسد به معنیِ بی‌نشان