گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:لب جویی‌که از عکس توپردازی‌ست آبش را نفس در حیرت آیینه می‌بالد حبابش را

❈۱❈
لب جویی‌که از عکس توپردازی‌ست آبش را نفس در حیرت آیینه می‌بالد حبابش را
به‌صحرایی‌که‌من دریاد چشمت خانه بردوشم به ابرو ناز شوخی می‌رسد موج سرابش را
❈۲❈
هماغوش جنون رنگ غفلت دیده‌ای دارم که برهم بستن مژگان چومخمل نیست خوابش را
زشبنم هم به باغ حسن چشم شوخ می‌خندد عرق‌گر شرم دارد به‌که نفروشدگلابش را
نگاهم بی‌تو چون آیینه شد پامال حیرانی
براین سرچشمه‌رحمی‌کن که‌موجی نیست‌آبش‌را
❈۳❈
ز هستی نبض دل چون‌موج رقص بسملی دارد مباد آن جلوه در آیینه‌گیرد اضطرابش را
ندارد ناز لیلی شیوهٔ بی‌پرده گردیدن مگرمجنون ز جیب خود درد طرف‌نقابش را
❈۴❈
به هربزمی‌که لعل نوخط او حیرت انگیزد رگ یاقوت می‌گیرد عنان دودکبابش را
به تسلیم ازکمال نسخهٔ هستی مشو غافل سر افتاده شاید نقطه باشد انتخابش را
❈۵❈
بلندی آنقدر بالیده است از خیمهٔ لیلی که نتواندکشیدن نالهٔ مجنون طنابش را
در آن وادی‌که از خود رفتنم پر می‌زند بیدل شرر عرض خرام سنگ می‌داند شتابش را

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۸۹

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها