بیدل دهلوی:مباد چشمهٔ شوق مرا فسردن موج چو اشک عرض گهر دیدهام به دامن موج
❈۱❈
مباد چشمهٔ شوق مرا فسردن موج
چو اشک عرض گهر دیدهام به دامن موج
جهان ز وحشت من رنگ امن میبازد
محیط بسمل یأس است ازتپیدن موج
❈۲❈
ادب ز طینت سرکش مجو به آسانی
خمیدهاست به چندین شکستگردن موج
گشاد کار گهر سخت مشکل است اینجا
بریده میدمد از چنگ بحر ناخن موج
❈۳❈
ز خویش رفتهای اندیشهٔ کناری هست
بغلگشاده ز دریا برون دمیدن موج
فسادها به تحمل صلاح میگردد
سپر ز تیغ کشیدهست آرمیدن موج
❈۴❈
زبان به کام کشیدن فسون عزت داشت
دمیده قطرهٔ ما گوهر از شکستن موج
چو عجز دست به سررشتهٔ هوس زدهایم
شنیدهایم شکنپرور است دامن موج
❈۵❈
نفس مسوز به ضبط عنان وحشت عمر
نیاز برق ز خود رفتنیست خرمن موج
دماغ سیر محیط من آب شد یارب
خط شکسته دمد از بیاضگردن موج
❈۶❈
خموش بیدل اگر راحت آرزو داری
که هستکمنفسی مانع تپیدن موج
کامنت ها