گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:موی پیری بست بر طبع حسد تخمیر صلح داد خون را با صفا آیینه‌دار شیر صلح

❈۱❈
موی پیری بست بر طبع حسد تخمیر صلح داد خون را با صفا آیینه‌دار شیر صلح
آخر از وضع جنون عذر علایق خواستم کرد با عریانی ما خار دامنگیر صلح
❈۲❈
زین تفنگ و تیر پرخاشی‌ که دارد جهل خلق نیست ممکن تا نیارد در میان شمشیر صلح
مطلب نایاب ما را دشمنی آرام‌ کرد با خموشی مشکل است ازآه بی‌تاثیر صلح
❈۳❈
برتحمل زن ‌که می‌گردد دپن دیر نفاو صلح ازتعجیل جنگ و جنگ ازتأخیر صلح
با قضا گر سر نخواهی داد کو پای‌ گریز اختیاری نیست این آماج را با تیر صلح
❈۴❈
مرد را چون تیغ در هر امر یکرو بودن است نیست هنگام دعا بی‌خجلت تزویر صلح
عام شد رسم تعلق شرم آزادی‌کراست خلق را چون حلقه با هم داد این زنجیرصلح
❈۵❈
در طلسم‌ جمع ‌اضدادی ‌که ‌برهم‌ خوردنی‌ست آب می‌گردم ز خجلت گر نماید دیر صلح
اعتبارات ‌آنچه دیدم ‌گفتم اوهام ‌است و بس جنگ‌صد خواب پریشان شد به یک تعبیر صلح
❈۶❈
دوش از پیر خرد جستم طریق عافیت گفت ای غافل به هر تقدیر با تقدیر صلح
کاش رنگ عالم موهوم درهم بشکند تنگ شد بیدل به جنگ لشکر تصویر صلح

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۹۰۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com
2014-02-01T20:25:23
غزل شماره 906 اینچنین است:(برتحمل زن ‌که می‌گردد درین دیر نفاقصلح، ازتعجیل جنگ و جنگ، ازتأخیر صلح)
داکتر سید حشمت الله حسینی
2020-04-22T17:46:03
مصرع نهم :«برتحمل زن ‌که می‌گردد دپن دیر نفاو» در غزل اشتباه نوشتاری دارد؛ لطفاً آن را مطابق صفحهٔ 380؛ کلیات چاپ کابل؛ 1341.به شکل زیر اصلاح ‌بنمائید:«بر تحمل زن که میگردد درین دیر نفاق»!تشکر