بیدل دهلوی:گر شور مستی‌ام کند اندیشه گردباد درگردش قدح شکند شیشه گردباد
❈۱❈
گر شور مستی‌ام کند اندیشه گردباد
درگردش قدح شکند شیشه گردباد
از رشک وحشتی که گرفته‌ست دامنم
ترسم به پای خوبش زند تیشه گردباد
❈۲❈
شور جهان ترانهٔ دود دماغ کیست
صد دشت و در تنیده به یک ربشه گردباد
جولان شوق باک ندارد ز خار و خس
مشکل ز پیش پا کند اندیشه گردباد
❈۳❈
نخل جنون علم کش باغ و بهار نیست
سر برنمی‌کشد مگر از بیشه گردباد
هرجا نشان دهند ز سرگشتگان عشق
پیچد به من ز غیرت هم پیشه گردباد
❈۴❈
بیدل در این حدیقه نشد جز من آشکار
سرگشتگی نهال وگل ریشه گردباد
کامنت ها