بیدل دهلوی:به یاد آرد دل بیتاب اگر نقش میانش را به رنگ موی چینی سرمه میگیرد فغانش را
❈۱❈
به یاد آرد دل بیتاب اگر نقش میانش را
به رنگ موی چینی سرمه میگیرد فغانش را
ز فیض خاکساری اینقدر عزت هوس دارم
که در آغوش نقش سجدهگیرم آستانش را
❈۲❈
زبان حال عاشق گر دعایی دارد این دارد
که یارب مهربانگردان دل نامهربانش را
تحیرگلشن است اماکه دارد سیر اسرارش
خموشی بلبل است اماکه میفهمد زبانش را
❈۳❈
درین غفلتسراگویی مقیم خانهٔ چشمم
که با خواب است یکسر رنگ الفت پاسبانش را
؟؟؟ در جستجو خاصیت موج نظر دارد
که غیراز چشمبستن نیست منزلکاروانش را
❈۴❈
شودکم ظرف در نعمت ز شکر ایزدی غافل
کهسیری مهرخاموشی است چون ساغردهانش را
هجوم شکوهٔ هرکس زدرد مفلسی باشد
نخیزد ناله از نی تا بود مغز استخوانش را
❈۵❈
به رنگگردباد آن طایر وحشت پر و بالم
که هم در عالم پرواز بستند آشیانش را
طلسم جسمگردد مانع پرواز روحانی
چو بویگلکه دیوار چمنگیرد عنانش را
❈۶❈
چوبرق ازچنگ فرصت رفت بیدل دامن وصلش
ز دود خرمن هستی مگریابم نشانش را
کامنت ها