گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:نفس درازی‌ کس تا به چون و چند نیفتد گره خوش است‌ که بیرون این‌ کمند نیفتد

❈۱❈
نفس درازی‌ کس تا به چون و چند نیفتد گره خوش است‌ که بیرون این‌ کمند نیفتد
حیاست آینه‌پرداز اختیار تعلق اگر دل آب نگردد نفس به بند نیفتد
❈۲❈
رعونت است که چون شمع می‌کشد ته پایت به سر نیفتی اگر گردنت بلند نیفتد
مروت آن همه از چشم زخم نیست‌ گزندش اگر به گوش حیا نالهٔ سپند نیفتد
❈۳❈
سفاهت است کرم بی‌تمیز موقع احسان گشاده دست و دل آن به که هرزه‌خند نیفتد
ز فکر کینه ندارد گزیر طینت ظالم چه ممکن است حسد در چهی که کند نیفتد
❈۴❈
چو صبح‌ گرد من از دامنت رسیده به اوجی که تا ابد اگرش بر زمین زنند نیفتد
مباد کام کسی بی‌نصیب لذت معنی تو لب ‌گشا که جهان چون مگس به قند نیفتد
❈۵❈
به خاک راه تو افکنده‌ام دلی که ندارم نیاز شرم کن این جنس اگر پسند نیفتد
گر احتیاج به توفان دهد غبار تو بیدل چو صبح به‌ که صدا از نفس بلند نیفتد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۹۳۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

موسوی فاخر fakher۱۳۳۸@gmail.com
2020-12-15T21:53:09
این مصرع:چه ممکن است حسد در چی‌که‌کند نیفتدچنین است:چه ممکن است حسد در چهی‌که‌کند نیفتد
حنیفی
2019-01-22T22:40:54
چه ممکن است حسد در جهی‌که‌کند نیفتد