بیدل دهلوی:در این گلشن کدامین شعله با این تاب میگردد که از شبنم به چشم لاله و گل آب میگردد
در این گلشن کدامین شعله با این تاب میگردد
که از شبنم به چشم لاله و گل آب میگردد
که از شبنم به چشم لاله و گل آب میگردد
❈۱❈
دلیل عاجزان با درد دارد نسبت خاصی
غرور سجده مایل صورت محراب میگردد
کف خاکستری بر چهره دارد شعلهٔ شوقم
چو قمری وحشتم در پردهٔ سنجاب میگردد
❈۲❈
گداز آماده یکمفرصتی در بر دلی دارم
که همچون اشک تا بیپرده گردد آب میگردد
به کوشش ریشهای را میتوان ساز چمن کردن
نفس از پر زدنها عالم اسباب میگردد
❈۳❈
ز بیتابی چراغ خلوت دل کردهام روشن
تجلی فرش این آیینه از سیماب میگردد
گدازم آبیار جلوهٔ معشوق میباشد
کتان میسوزد و خاکسترش مهتاب میگردد
❈۴❈
به عریانی بلند افتاد از بس مدعای من
گریبان هم به دستم مطلب نایاب میگردد
بهطوف بحر رحمت میبرم خاشاک عصیانی
هجوم اشک اگر نبود عرق سیلاب میگردد
❈۵❈
قماش عرض هستی تار و پود غفلتی دارد
که چون مخمل اگر مژگان گشایی خواب میگردد
به تمکین میرساند انفعال هرزه جولانی
هوا ایجاد شبنم میکند چون آب میگردد
❈۶❈
جنونم دشت را همچشمدریا میکند بیدل
ز جوش اشک من تا نقش پاگرداب میگردد
کامنت ها