بیدل دهلوی:گر، دمی، بوس کفتگردد میسر تیغ را تا ابد رگهایگل بالد ز جوهر تیغ را
❈۱❈
گر، دمی، بوس کفتگردد میسر تیغ را
تا ابد رگهایگل بالد ز جوهر تیغ را
ازکدورت برنمیآید مزاج کینهجو
بیشتر دارد همین زنگار در بر تیغ را
❈۲❈
ایکه داری سیرگلزار شهادت در خیال
بایدتاز شوق زد چون سبزه برسرتیغرا
عیش خواهی صید آفت شوکه مانند هلال
چرخ ابرومیکند برچشم ساغرتیغ را
❈۳❈
پردهٔ نیرنگ توفان بود شوق بسملم
خونم آخرکرد بازوی شناور تیغ را
تا مگر یکبارهگردد قطع راه هستیام
چون دم مقراض میخواهم دو پیکر تیغ را
❈۴❈
موج توفان میزند جوی بهدریامتصل
جوهر دیگر بود در دست حیدر تیغ را
هرکه را دل از غبارکینهجوییها تهیست
میکشد همچون نیام آسوده در برتیغ را
❈۵❈
دل به امید تلافی میتپد اماکجاست
آنقدر زخمیکه خواباند به بسترتیغ را
بیدل از هرمصرعم موج نزاکت میچکد
کردهام رنگین به خون صید لاغرتیغ را
کامنت ها