گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:ستمکشی‌ که به جز گریه‌اش نشا‌ید و خندد قیامت است که چون زخم لب گشاید و خندد

❈۱❈
ستمکشی‌ که به جز گریه‌اش نشا‌ید و خندد قیامت است که چون زخم لب گشاید و خندد
هوس‌پرستی این اعتبار پوچ چه لازم که همچو صفر به درد سرت فزاید و خندد
❈۲❈
چو شمع منصب وارستگی مسلم آنکس که تیغ حادثه تاجش ز سر رباید و خندد
درین زیانکده چندان ‌کف فسوس نسایی که جوش آبله آیینه‌ات نماید و خندد
❈۳❈
شرار کاغذ و آمال ماست توام غفلت که زندگی دو نفس بیشتر نپاید و خندد
حذر ز صحبت آنکس ‌که بی‌تأمل معنی به هر حدیث‌ که‌ گو‌یی ز جا درآید و خندد
❈۴❈
خطاست چشم‌ گشودن به روی باخته شرمی که هر برهنه‌ که بیند به پیشش آید و خندد
جه ممکن است شود منفعل ز غیبت یاران دهن دریده قفایی‌که باد زاید و خندد
❈۵❈
مثال عبرت اشیا درین بساط تحیر کمین‌گر است‌ که‌ کس آینه زداید و خندد
درین جنونکده این است ناگزیر طبایع که نالد و تپد و گرید و سراید و خندد
❈۶❈
دل‌گرفتهٔ بید‌ل نیافت جای شکفتن مگر چو صبح ازین خاکدان برآید و خندد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۹۶۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها