بیدل دهلوی:حرصت آن نیست که مرگش ز هوس وادارد درکفن نیز همان دامن دنیا دارد
❈۱❈
حرصت آن نیست که مرگش ز هوس وادارد
درکفن نیز همان دامن دنیا دارد
زین چمن برگ گلی نیست نگرداند رنگ
باخبر باش که امروز تو فردا دارد
❈۲❈
همه از جلوه به انداز تغافل زدهایم
آنچه نادیده توان دید تماشا دارد
جاده در دامن صحرای ملامت چاکیست
که سر بخیه ز نقش قدم ما دارد
❈۳❈
دم تیغ تو نشد منفعل ازکشتن ما
خون عاشق چقدر آب گوارا دارد
سایهٔگم شده محو نظر خورشید است
هرکه ز خویش رود در چمنت جا دارد
❈۴❈
لاله در دامن این دشت به توفان زده است
یاس مجنون چقدرگرد سویدا دارد
مقصد نالهٔ دل از من مدهوش مپرس
شوق مست است ندانم چه تقاضا دارد
❈۵❈
منکر وحشت ما سوختهجانان نشوی
شعله در بال و پر ریخته عنقا دارد
ما و من نغمهٔ قانون خیال است اینج
اثر هستی ما قطره به دریا دارد
❈۶❈
لفظ گل کردهای آیینهٔ معنی برگیر
پری اسمیستکه از شیشه مسما دارد
رهرو از رنج سفر چاره ندارد بیدل
موج ، دایم ز حباب آبلهٔ پا دارد
کامنت ها