گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

بیدل دهلوی:گرکنم با این سر پرشور بالین سنگ را از شررپرواز خواهدگشت تمکین سنگ را

❈۱❈
گرکنم با این سر پرشور بالین سنگ را از شررپرواز خواهدگشت تمکین سنگ را
من به درد نارساییها چه‌سان دزدم نفس می‌کند بی‌دست و پایی ناله تلقین سنگ را
❈۲❈
از جسد رنگ گداز دل توان دید آشکار گرشود دامن به خون لعل رنگین سنگ را
چون‌صداهرکس به‌رنگی‌می‌رود زین‌کوهسار آتشم فهمید آخر خانهٔ زین سنگ را
❈۳❈
از شکست ما صدای شکوه نتوان یافتن شیشه اینجامی‌گشاید لب به‌تحسین سنگ را
دیدهٔ بیدار را خواب‌گران زیبنده نیست ای شررتا چند خواهی‌کرد بالین سنگ را
❈۴❈
ساز این کهسار غیر از ناله آهنگی نداشت آرمیدن اینقدرهاکرد سنگین سنگ را
صافی دل مفت عیش است از حسد پرهیزکن هوش اگر جامت دهد برشیشه مگزین سنگ‌را
❈۵❈
فیض سودا مشربان از بس‌که عام فتاده است خون مجنون می‌کند دامان‌گلچین سنگ را
ظالم از ساز حسد بی‌دستگاه عیش نیست از شرر دایم چراغان در دل است این سنگ را
❈۶❈
تا نفس دارد تردد جسم را سرگشتگی‌ست تا نیاساید فلاخن نیست تسکین سنگ را
گرهمه برخاک پیچید عشق حسن آرد برون کوشش فرهاد آخرکرد شیرین سنگ را
❈۷❈
عافیتها نیست غیر از پردهٔ ساز شکست شیشه می‌بیند نگاه عاقبت بین سنگ را
خواب‌غفلت می‌شود پادر رکاب از موج اشک در میان آب بیدل نیست تمکین سنگ را

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۹۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها