ابن حسام خوسفی:تا شمع جمال تو بر افروخت به مَجمَع بنشست شعاع نظر شمع مشعشع
❈۱❈
تا شمع جمال تو بر افروخت به مَجمَع
بنشست شعاع نظر شمع مشعشع
خورشید ز رخسار تو در عین حجابست
تا باز شد از پرتو رخسار تو بُرقع
❈۲❈
واعظ فزع روز قیامت که بیان کرد
گر بخت جوان بادی و از عمر تمتع
خاک در آنم که به روبند حواری
هِجرانُکَ ذا مِن فَزع الاَکبَرِ افزَع
❈۳❈
در ره به ادب باش وتواضع که به هر گام
خاک در او را به سر ریشه ی مقنع
زاهد نفس سوختگان سرد نباشد
فرقیست به زیر پی و تاجیست مرصّع
❈۴❈
هان ابن حسام این دو نفس فرصت ایام
پرهیز که آتش نزنندت به مرقع
برخور ز جوانی و تمتُّع طلب از عمر
در یاب و مکن تکیه برین عمر مودّع
کامنت ها