ابن حسام خوسفی:روز الست جرعه عشقت چشیدهایم قالو بلی به گوش ارادت شنیدهایم
❈۱❈
روز الست جرعه عشقت چشیدهایم
قالو بلی به گوش ارادت شنیدهایم
ما شاهباز گلشن قدسیم و عمرهاست
با طایران عالم علوی پریدهایم
❈۲❈
منزلگه خرابه نه آرامگاه ماست
اینجا مقیِّدیم از آن آرمیدهایم
هر دل هوای دانه و دامی دگر کنند
ما دام زلف و دانه خالت گزیدهایم
❈۳❈
زآنجا که از کرام امید کرامت است
ما را عزیز دار که مهمان رسیدهایم
در پرده هوای تو بر کارگاه چشم
نقش خیال روی تو نیکو کشیدهایم
❈۴❈
ما را ز دل چه جای شکایت که ما بلا
از دل ندیده ایم که از دیده دیدهایم
ابنحسام را به کمند بلای عشق
بر یاد زلف سرکشت اندر کشیدهایم
کامنت ها