ابن حسام خوسفی:بینیازی تو و ما بهر نیاز آمدهایم رفته بودیم ز کوی تو و باز آمدهایم
❈۱❈
بینیازی تو و ما بهر نیاز آمدهایم
رفته بودیم ز کوی تو و باز آمدهایم
روی دل در طرف زاویهٔ تحقیق است
ما بر این رو[ی] نه بر وجه مجاز آمدهایم
❈۲❈
دوش الطاف تو چون بندهنوازی میکرد
گفت: باز آی که ما بندهنواز آمدهایم
بیجواز خط تو رفتن ما ممکن نیست
رُقعهای ده که به امید جواز آمدهایم
❈۳❈
تا مگر سرو قدت سایه کشد بر سر ما
سر قدم ساخته از راه دراز آمدهایم
بسته احرام ره کعبه اقبال شما
به صفا سعی نموده به حجاز آمدهایم
❈۴❈
طاق ابروی تو پیوسته مرا در نظرست
نظری کن که به محراب نماز آمدهایم
مگذاریم به داغ از تو [چو] شمع از سر سوز
غالب آن است که با سوز و گذاز آمدهایم
❈۵❈
تا که محمود شود عاقبتت ابن حسام
جان فدا کرده به دیدار ایاز آمدهایم
کامنت ها