ابن حسام خوسفی:من مرغ آشیانه قسدم به دام تو ز آرامگه رمیده و یک چند رام تو
❈۱❈
من مرغ آشیانه قسدم به دام تو
ز آرامگه رمیده و یک چند رام تو
ای ساکنان کوی ترا چشم روشنی
از خاک آستانه عرش احترام تو
❈۲❈
روح ملک به جبهه بساید هزار بار
خاکی که بر کشند برو نقش نام تو
زنده شود به بوی تو عظم رمیم من
بر خاکم ار رسد قدم خوشخرام تو
❈۳❈
روی تو روز روشن و زلفت شب سیاه
فرخنده باد روز و شب و صبح وشام تو
خوش می کشد به دایره خط زمرُّدی
برگرد شکَّرت لب یاقوت فام تو
❈۴❈
تا نسخ کرد ثلث عذارت خط غبار
نصفی خسوف یافت ز ماه تمام تو
باشد صباح دور قیامت صبوح من
آن شب که جرعه ای بدهندم ز جام تو
❈۵❈
ابن حسام باده ی گلگون من ز دست
پاینده باد عشرت شرب مدام تو
کامنت ها