ابن حسام خوسفی:سنبل تر دمیده بر گل دوست بوی گل میدمد ز سنبل دوست
❈۱❈
سنبل تر دمیده بر گل دوست
بوی گل میدمد ز سنبل دوست
باد عنبر شمیم میگذرد
یافت بویی مگر ز کاکل دوست
❈۲❈
هر تجمل که هست در خورشید
ذره ای نیست با تجمل دوست
به جفا از درش نخواهد رفت
دوستان را بود تحمّل دوست
❈۳❈
هر کسی راه توشهای بردند
ما برفتیم بر توکل دوست
قصهٔ زلف او دراز مکش
که درازست خود تطاول دوست
❈۴❈
این رساله ز شعر ابن حسام
یاد میدار از ترسل دوست
کامنت ها