ابن حسام خوسفی:مران به عنف خدا را ز آستانه مرا مکش به تیغ جدایی به هر بهانه مرا
❈۱❈
مران به عنف خدا را ز آستانه مرا
مکش به تیغ جدایی به هر بهانه مرا
نخست طایر گلزار قدسیان بودیم
محبت تو جدا کرد از آشیانه مرا
❈۲❈
مقیم صومعه بودم به عالم لاهوت
کشید عشق به کوی شرابخانه مرا
چه حکمت است که صیاد کارخانه غیب
ز زلف و خال تو بنهاد دام و دانه مرا
❈۳❈
کرانه میکنی از من کجا روا باشد
بکشت محنت این درد بی کرانه مرا
مرا میانه غم بر کرانه میمانی
گناه چیست ندانم در این میانه مرا
❈۴❈
ز لعل خود به صبوحی خمار من بشکن
که در سر است خمار می شبانه مرا
زمانی ای دل غمدیده با زمانه بساز
زمان زمان بنوازد مگر زمانه مرا
❈۵❈
فسون ابن حسامم به توبه میخواند
به گوش در نرود هرگز این فسانه مرا
کامنت ها