ابن حسام خوسفی:خط تو دایره ماهتاب را بگرفت به باغ عارض تو سبزه آب را بگرفت
❈۱❈
خط تو دایره ماهتاب را بگرفت
به باغ عارض تو سبزه آب را بگرفت
ستاره چشم سر طرّه قمر پوشید
به زیر سایه شب آفتاب را بگرفت
❈۲❈
به شب ، جمال تو، گفتم ببینم اندر خواب
خیال روی تو در دیده خواب را بگرفت
دلم ز فتنه ی چشم تو گر چه بود خراب
غمت بیامد و ملک خراب را بگرفت
❈۳❈
به رقص زهره به خنیاگری به چرخ آمد
به چنگ دوش چو زهره رباب را بگرفت
مقیم کوی تو شد دل چه بخت یار دلیست
که استانه ی دولت مآب را بگرفت
❈۴❈
بس از خیال پرستی و مستی ابن حسام
که صبح شیب تو شام شباب را بگرفت
کامنت ها