ابن حسام خوسفی:مهوَّسان ز پی خاطر مهوِّس ما به ذکر دوست مزیّن کنید مجلس ما
❈۱❈
مهوَّسان ز پی خاطر مهوِّس ما
به ذکر دوست مزیّن کنید مجلس ما
خیال آن رخ رشک پری و غیرت حور
برون نمیرود از سینهٔ مسَوِّس ما
❈۲❈
نهال قامت و چشم تو باغبان چون دید
برفت -گفت- طراوت ز سرو و نرگس ما
به مجلسی که تو باشی چراغ گو بنشین
بس است شمع خیال تو در مجالس ما
❈۳❈
به جای بادهٔ گرم زهر میدهی نوش است
به شرط آن که تو باشی امیر مجلس ما
ز کنه وصف تو ابن حسام دور افتاد
کجا رسد به تو اندیشهٔ مهندس ما
کامنت ها