الهامی کرمانشاهی:بدی کامل پاک دین داشت نام به دل کینه ها داشت ازشاه شام
❈۱❈
بدی کامل پاک دین داشت نام
به دل کینه ها داشت ازشاه شام
به بن سعد زشت اختر بدسگال
چنین گفت آن کامل بی همال
❈۲❈
که بینم بسی زار و پژمان تو را
به کام خود اندر هراسان تو را
به من راز پنهان خود بازگوی
که بینم دراین چیست رای نکوی
❈۳❈
بدو مرد بد کیش ناپاک گفت
که راز از تو هرگز نیارم نهفت
مرا پور مرجانه بنواخته
به منشور ری سر برافراخته
❈۴❈
که لشگر سوی کربلا برکشم
حسین علی را به خون درکشم
چه نوشم دل آسوده یک جرعه آب
چه درخون کشم زاده ی بوتراب
❈۵❈
ولی در هراسم ز انجام کار
که چون بگذرد زین سپس روزگار
به هر جا که بر پا شود انجمن
بگویند با هم چنین مرد و زن
❈۶❈
که از دین پی ری عمر دست شست
ابا پور دارای دین رزم جست
تو را اندرین کاربر – چیست رای
بیندیش وآنگاه پاسخ سرای
❈۷❈
شنید این چو آن پیر روشن ضمیر
بماند ازجوابش سرافکند زیر
پس آنگه برآشفت وبا او بگفت
که مانا تو رابخت بیدار خفت
❈۸❈
تفو باد برجان پرکین تو
بدا بر تو وکیش وآیین تو
نبودت مگر شرمی ازکردگار
که راندی چنین گفت نا استوار
❈۹❈
برآنی که سبط پیمبر کشی
گرانمایه فرزند حیدر کشی
سرتاجداری زنی برسنان
که بوسد زمین پیش او آسمان
❈۱۰❈
تنی را به خاک افکنی خوار وزار
که بر دوش خیرالبشر شد سوار
تو را با جهان آفرین جنگ چیست؟
به پیکار پیغمبر آهنگ چیست؟
❈۱۱❈
گواه است برگفت من کردگار
کنی گر به رای بد این زشت کار
نمانی به دنیا به جز اندکی
به دوزخ شتابی دو منزل یکی
❈۱۲❈
ستم پیشه اهریمن سهمگین
برآشفت وبا پیر گفت این چنین:
زمردن چه ترسانی ایدون مرا؟
نمایی ازین ره دگرگون مرا
❈۱۳❈
به خونریزی از زاده ی فاطمه
به ده سال گردم شبان رمه
به ری در همی مرزبانی کنم
طرب سازم وکامرانی کنم
❈۱۴❈
بدو گفت پیر ارتو را هست عقل
نیوش از بیان من این نغز نقل
کامنت ها