الهامی کرمانشاهی:چو این گفت یاران زجا خاستند سراسر بدو پوزش آراستند
❈۱❈
چو این گفت یاران زجا خاستند
سراسر بدو پوزش آراستند
که ما بنده گانیم و فرمان توراست
دل جمله دربند پیمان تو راست
❈۲❈
شه ما پس از تو گزین پور تست
که دارنده ی رسم و دستورتست
تو آسوده جان باش و آزاد دل
که گردی زکردار ما شاد دل
❈۳❈
چو این گفته شد پورهند از سریر
به بر خواند زان انجمن یک دبیر
یکی نامه بنگاشت اندر حضور
سراسر به بدرود و اندرز پور
❈۴❈
که بعد از من ای راد فرزند من
خرد پیشه پور هنرمند من
زتو سرکشی کس ندارد هوس
درین پادشاهی مگر چار کس
❈۵❈
یکی پور فاروق عبداللها
دگر پور صدیق کارآگها
یکی نیز عبدالله ابن زبیر
که گوید منم قدوه ی اهل خیر
❈۶❈
به ویژه حسین (ع) علی کش نیا
بود مهتر و بهتر انبیا
ازین چار بیعت به شاهی ستان
که در ملک باشندت از دوستان
❈۷❈
مدارا به پور عمر پیشه ساز
به نیرو مکن سوی او ترکتاز
مر آن مرد دین را به خود واگذار
که جز پارسایی ورا نیست کار
❈۸❈
به پور ابوبکر خصمی مکن
نگهدار اندرز و بشنو سخن
که دیناری جوی است و دنیا پرست
به زر باید آوردنش دل به دست
❈۹❈
هر آن چیز کز شهوتش آرزوست
ببخشا بدو تا شود با تو دوست
زبیری نژاد است مردی دلیر
به حیله چو روبه به حمله چو شیر
❈۱۰❈
مکن کینه ی خود بدو هیچ فاش
اگردوست باشد تو را دوست باش
اگر دشمنی با تو آغاز کرد
ز فرمانبری سرکشی سازکرد
❈۱۱❈
به دست آر او را به دستان و بند
زهم بگسلان پیکرش بند بند
چو زین هر سه ایمن شدی هوشدار
زمانی به گفت پدر گوشدار
❈۱۲❈
پس از من چنین دانم ای نامجوی
که اهل عراق از تو تابند روی
به فرخنده پور نبی (ص) بگروند
همه خواستارش به شاهی شوند
❈۱۳❈
اگر زانکه اورا به دست آوری
مبادا که در وی شکست آوری
از آنرو که فرزند پیغمبر است
نکو یادگاری از آن سرور است
❈۱۴❈
مکش تیغ بر روی او زینهار
به اکرام پیغمبرش پا سدار
مشوران به خویش اهل اسلام را
میاور به زشتی نکونام را
❈۱۵❈
مشو با حسین(ع) علی (ع) بدسگال
که ترسم به ملک تو آید زوال
چو پرداخت آن نامه مهرش نهاد
به اسپهبد خویش ضحاک داد
❈۱۶❈
که این نامه ی من به پورم رسان
که در بیت مقدس بود حکمران
بگفت این و از تنش مرغ روان
به دیگر جهان گشت دردم روان
❈۱۷❈
دمشقی سران جمله درسوک اوی
سیه پوش کردند بازار وکوی
چو بگذشت از سوگواری سه روز
به چارم چو شد مهر گیتی فروز
❈۱۸❈
یکی پیک زی بیت مقدس بتاخت
شه شامیان را خبردار ساخت
کامنت ها