الهامی کرمانشاهی:گهی با خداوند خو راز راند گهی نیز قرآن به آواز خواند
❈۱❈
گهی با خداوند خو راز راند
گهی نیز قرآن به آواز خواند
چو شد صوت قرآن آن شه بلند
سی و دو سرافراز پیروزمند
❈۲❈
زلشگرگه دیو ناپاک هوش
بدان صوت دلکش نهادند گوش
تو گفتی که از عرش برزد ندا
بدان پاکزادان جهانبان خدا
❈۳❈
غریوان همه سوی را ه آمدند
به نزدیک خرگاه شاه آمدند
ابوالفضل نام آور ارجمند
به گوش آمدش بانگ سم سمند
❈۴❈
برفت و بدید و بگفتا: که اید؟
دراین پهن هامون برای چه اید؟
بگفتند: کای داور سرفراز
به دیدار شاه است مارا نیاز
❈۵❈
که تا در رهش جانسپاری کنیم
خدا را در این کار یاری کنیم
ازآنرو کز این لشگر نابکار
ندیدیم جز رامش و رود کار
❈۶❈
ولی از سپاه شه دین به گوش
نیاید به جز صوت قرآن خروش
از آن مان درست آمد ای نامجوی
که حق با حسین است و یاران اوی
❈۷❈
بمانید گفتا درین جایگاه
که گویم پیام شما را به شاه
برفت و به شه گفت و فرمود شاه
بگو تا درآیند در پیشگاه
❈۸❈
که بامن مرا این فرقه ی حق پرست
ببستند پیمان به روز الست
ولیکن پیاده بدین سو همه
خرامند آهسته بین همهمه
❈۹❈
کنند آن دلیران با داد و برد
برون از تن خویش ساز نبرد
که ترسم حریمم هراسان شوند
ز خواب اندر آیند و ترسان شوند
❈۱۰❈
سپهبد پیام شه راستین
چو گفتا بدان نامداران دین
پیاده روان سوی شاه آمدند
همه با لبی عذرخواه آمدند
❈۱۱❈
پذیرفتشان شاه یزدانشناس
بدان کارشان خواند لختی سپاس
همه باز ماندند درآن سپاه
که تا جان نمودند قربان شاه
کامنت ها