الهامی کرمانشاهی:چه بد رسم بی مهری ای روزگار که باکس نگردی دمی سازگار
❈۱❈
چه بد رسم بی مهری ای روزگار
که باکس نگردی دمی سازگار
سپهرا تو را کینه کارست و بس
نکردی چرا جزبه کین یک نفس
❈۲❈
بسی مهتر ای چرخ بیدادگر
زکین تو شد کو به کو دربه در
بسی شهریار از تو ای بدسگال
شد آواره از تختگاه جلال
❈۳❈
دمی از تو کشور خدایان دین
ندیدند آسودگی در زمین
نخست از ستیز تو ای بدنهاد
برون آدم از باغ مینو افتاد
❈۴❈
صفی الله از جورت آسیب یافت
که از خلد جا درسراندیب یافت
شد از تو خلیل الله نیکنام
زبابل گریزان سوی مصر و شام
❈۵❈
چمید از تو صدیق پیغمبرا
زکنعان به زندان مصر اندرا
چو از جور دروتو آشوب یافت
هم از مصرموسی به مدین شتافت
❈۶❈
زکید تو ای چرخ آسیمه سار
زبطحا فراری شداحمد به غار
وز آنجا سوی یثرب آورد روی
ستم ها کشید از تو ای زشتخوی
❈۷❈
چو با حیدرت سازگاری نبود
زیثرب سوی کوفه هجرت نمود
فکندی پس از یثرب ای پر نفاق
حسین علی رابه مرز عراق
❈۸❈
تو سبط نبی ر ا ز روی جفا
برون کردی از تربت مصطفی
تو کردی ز بیداد وکین و ستم
امیر حرم را برون از حرم
❈۹❈
زگشت تو کشو خدای جهان
شد آوراه از کشور و خانمان
همانا نترسیدی از خشم اوی
که با داور خود شدی کینه جوی
❈۱۰❈
به شاهی کت اینگونه گردنده کرد
چه بد کردی ای گنبد گرد گرد
کنون اول داستان غم است
که یثرب زمین بنگه ماتم است
❈۱۱❈
روان پیمبر بموید کنون
بدان تربت تابناک اندرون
کنون باید از غم کشیدن خروش
کنون باید آمد چو دریا به جوش
❈۱۲❈
کنون باید از دیده ی اشکبار
فرو سیل ریزم چون ابر بهار
ازین پس من و دیده ی خونفشان
ازین پس من و ناله ی رعدشان
❈۱۳❈
ازین پس من و خاک ماتم به سر
زاشک خود اندر به گل تاکمر
ازین پس من و همچو گل جامه چاک
چو بلبل نواهای اندوهناک
❈۱۴❈
پس از هجرت زاده ی بوتراب
نتابد به یثرب زمین آفتاب
پس از کاروان دیار حجاز
که آهنگ هجرت نمودند ساز
❈۱۵❈
نه رو در ره آرد دگر کاروان
نه هودج نهد بر شتر ساربان
کامنت ها