الهامی کرمانشاهی:بهین نقش کلک جهان آفرین پرستنده ی خاص جان آفرین
❈۱❈
بهین نقش کلک جهان آفرین
پرستنده ی خاص جان آفرین
به خلق اولین جلوه ی کردگار
به دین آخرین آیت استوار
❈۲❈
شه ابطحی داور یثربی
جهان را خدیو و خدا را نبی
ملک لشگر و آسمان پیشگاه
رسولی که پیغمبران راست شاه
❈۳❈
محمد که بر چهر دین غازه زوست
همه آفرینش پر آوازه زوست
مراو را چو پروردگار آفرید
نمود از رخش صورت خود پدید
❈۴❈
نشان گر نبود او زهستی نبود
در آفاق یزدان پرستی نبود
به جسم جهان جان تک پاک او
جبین سوده نه چرخ بر خاک او
❈۵❈
به چنبر درش گردن راستین
عیان دست دادارش از آستین
زهی بنده کز فر فرخنده گی
خداییش در کسوت بنده گی
❈۶❈
رخ کبریا صورت آرا شده ست
زدیدار او آشکارا شده ست
جمالش که نور علی نور بود
فروزنده ی آتش طور بود
❈۷❈
ز قهرش خبر داده طوفان نوح (ع)
ز مهرش تن بوالبشر(ع)دید ر وح
از او کرده داوود (ع) آهنگری
وزو دست جم برده انگشتری
❈۸❈
ازو رفته سوی فلک با شتاب
مسیحا(ع) به مهمانی آفتاب
بنای صنم خانه درهم شکست
نمانده نشان از بت و بت پرست
❈۹❈
به دین پروری چون فرو کوفت کوس
بمرد آتش موبدان محبوس
چو شد شعله ی نارخشمش بلند
شرر زد به زرتشت و استا وزند
❈۱۰❈
شرار شکوهش برآورد دود
زقسیس و ترسا و حبر و جهود
زتیغ سر انگشت او یافت بیم
که گشت اسپر بدر رخشان دو نیم
❈۱۱❈
چو او را گه زادن اندر رسید
شد از معجزش بس شگفتی پدید
به ایوان کسری درآمد شکست
شد آتشکده ی پارس با خاک پست
❈۱۲❈
ز دریای ساوه نجوشید نم
ز دشت سماوه بجوشیدیم
درآن شب که فرمان معراج یافت
به سرزین شکوه ایزدی تاج یافت
❈۱۳❈
گشاد از هوا طایر سدره پر
براقی بیاورد طاووس فر
براقی که چون پویه اوری شدی
ازآن سوی امکان فراتر شدی
❈۱۴❈
بدان باره بنشست پیغمبرا
گشاد آن عقاب بهشتی پرا
به یکدم شد از بنگه خاکیان
بدان سوتر از کاخ افلاکیان
❈۱۵❈
چو بر ذروه ی عرش حق پا نهاد
لب عرش بر پای او بوسه داد
سخن کوته آنجا رسید آن جناب
که از یار چیزی نماندش حجاب
❈۱۶❈
جهان بینش دید آنچه بایست دید
به گوش آمدش هر چه باید شنید
بدین پیکر خاکی آن سرفراز
برفت و بیامد ز معراج باز
❈۱۷❈
نه در خواب بود و نه در بیخودی
به بیداری و فره ی ایزدی
شد و آمد آن داور دین چنان
که لفظ شد آمد رود بر زبان
❈۱۸❈
سخن گفت آن شب به صورت جلی
خدا با رسول از زبان علی(ع)
کامنت ها