الهامی کرمانشاهی:چو آنان برفتند ازگرد شاه گروهی بیامد زجنی سپاه
❈۱❈
چو آنان برفتند ازگرد شاه
گروهی بیامد زجنی سپاه
به دست اندرون جمله راتیغ تیز
مراینان چون آنان بگفتند نیز
❈۲❈
که ما جنیان دوستدار توایم
به هر کارخدمتگزار توایم
بدین گونه فرمود فرخنده شاه
بدان نامداران جنی سپاه
❈۳❈
که یاری نخواهم من از هیچ کس
مرایار جان آفرین است و بس
به فرمان من جمله تن دردهید
ازیدر سوی جان خود رخ نهید
❈۴❈
دهم روز ماه محرم که من
کنم رزم با دشمن خویشتن
گرایید یکسر به دشت بلا
به نزد من آیید درکربلا
❈۵❈
شنیدند چون جنیان این سخن
برفتند زی بنگه خویشتن
چو جنی سپه گشت زانجا روان
بپیمود زی مکه ره کاروان
کامنت ها