الهامی کرمانشاهی:چو روزی سه ازماه شعبان گذشت زدیدار شه مکه پر نور گشت
❈۱❈
چو روزی سه ازماه شعبان گذشت
زدیدار شه مکه پر نور گشت
همه مکیان پیشباز آمدند
به سوی خدیو حجاز آمدند
❈۲❈
در پوزش ولابه کردند باز
ببردند بر موکب شه نماز
که شاد آمدی ای شه راستین
زفر تو خرم شد این سرزمین
❈۳❈
همه شهر ما از تو پر نور شد
روان های ما جمله مسرور شد
سپس کرد آن یادگار رسول
به جایی که شایسته بودش نزول
❈۴❈
چو آمد به سوی عراق این خبر
که شد مکه سالار دین را مقر
یکی نامور بد خزاعی نژاد
که نامش سلیمان بد آن پاکزاد
❈۵❈
به دل دشتی مهر شیر خدای
زیاران حیدر بد آن پاکرای
بزرگان کوفی به بنگاه اوی
برفتند و کردند سر گفتگوی
❈۶❈
نخستین حبیب آن جوانمرد پیر
و دیگر مسیب یل شیر گیر
دگر دوستان کزولای علی (ع)
بد آیینه ی قلبشان صیقلی
❈۷❈
سخن را سلیمان زبان برگشاد
نخست آن دلاور چنین کرد یاد
که ای نامداران فرخنده بخت
زگیتی معاویه بربست رخت
❈۸❈
به جایش نشسته بد اختر پسر
که باماست همچون پدر کینه ور
شه دین رخ از بیعتش تافته
زیثرب سوی مکه بشتافته
❈۹❈
مراین آرزو بودمان دیر باز
که این روزگار خوش آید فراز
برآورد آن آرزو کردگار
که بد در دل ما بسی روزگار
❈۱۰❈
هم ایدون یکی رای فرخ دهید
خرد گرد آرید و پاسخ دهید
اگر نیست جز راستی کارتان
زکژی به یکسوست هنجارتان
❈۱۱❈
بخوانید شه راسوی مرز خویش
ره یاری او بگیرید پیش
مباد آنکه شه رابه مرز عراق
بخوانید و جویید با وی نفاق
❈۱۲❈
چو این گفت یاران زجا خاستند
بدین گونه پاسخ بیاراستند
که ما هرگز از راستی نگذریم
به جز راه فرمانبری نسپریم
❈۱۳❈
کسی را ندانیم فرمانروای
ابر خویش جز پور شیر خدای
هم ایدر بدینگونه پیمان کنیم
که جان درراه شه گروگان کنیم
❈۱۴❈
چو کوته شد این گفتگوی دراز
سوی شه یکی نامه کردند ساز
که ای داور تختگاه شرف
گرانمایه فرزند شاه نجف
❈۱۵❈
شه شامیان زین جهان دو روی
سوی دار دیگر بیاورده روی
جهان شد به کام دل دوستان
گل خرمی رست ازبوستان
❈۱۶❈
کنون چشم بیدار فتنه بخفت
شد انصاف پیدا ستم رخ نهفت
تویی باور دین پیغمبری
تویی وارث مسند حیدری
❈۱۷❈
تو دانی که ما را همه درجهان
به پیکر پی یاری توست جان
چو آسوده مانی به بطحا زمین
بچم زی عراق ای خداوند دین
❈۱۸❈
که لشگر بسی داری آراسته
همه ازدل و جان تو را خواسته
نخواهیم بر خود روا حکم کس
تویی حکمران برهمه خلق و بس
❈۱۹❈
چو آن نامه را شد به پاسخ سخن
نهادند مهرش همه انجمن
به پیکی سپردند چون تند باد
فرستاده آورد وشه را بداد
❈۲۰❈
شهنشاه نگشود لب درجواب
به پاسخ نفرمود چندی شتاب
پیاپی همی آمدش بر ورا
زکوفه پیام و پیام آورا
❈۲۱❈
مرآن نامه ها نزد اهل سیر
ده و دو هزار آمد اندر شمر
کامنت ها