الهامی کرمانشاهی:ز گرد ره آن بد نژاد پلید به نزدیکی کوفه چون دررسید
❈۱❈
ز گرد ره آن بد نژاد پلید
به نزدیکی کوفه چون دررسید
سرو بر به دستار و برد سیاه
نهان کرد بد اختر کینه خواه
❈۲❈
یکی استر رهسپر زیرران
به دستش یکی شاخ از خیز ران
به ره ماند تا روز گیتی فروز
نهان شد شبانگاه آدینه روز
❈۳❈
به شهر اندر آمد ز راه نجف
چو اشتر زکین بر لب آورده کف
سر و رخ نهان کرده درطیلسان
چنان چون عرب رابود رسم و سان
❈۴❈
همه اهل شهرش پذیره شدند
زکردار آن دیو گمره شدند
گمانشان که او پور پیغمبر است
خداوند دین زاده ی حیدر است
❈۵❈
شنیدم به گردش ز مردان کار
شدند انجمن چار باره هزار
یکی بوسه زد بررکابش زمهر
یکی بر سم استرش سودچهر
❈۶❈
گشودند یکسر زبان نیاز
که شاد آمدی این خدیو حجاز
همه هر چه هستیم دراین دیار
پرستنده گانیم و خدمتگزار
❈۷❈
ز پاسخ به مردان کوفه زمین
بد آن دیو دم بسته و خشمگین
به چشم اندرش تنگ دهرفراخ
همی راند آسیمه سر سوی کاخ
❈۸❈
چو نزدیک کاخ آمد زشت کیش
به گرد اندرش خلق ز اندازه بیش
ز یاران وی مسلم باهلی
که بد دشمن دوستان علی
❈۹❈
خروشید کای فتنه جو مردمان
نه این است آن شه که تان زو گمان
عبیدالله است این جهان یلی
نه فرزند زهرا (ع) و پور علی (ع)
❈۱۰❈
شنیدند چون نام پور زیاد
مراین بی خرد مردم پرفساد
پراکنده گشتند خرد و بزرگ
چنان چون رمد گله زآوای گرگ
❈۱۱❈
به نزدیک دژ چون رسید آن پلید
خروشی ز دل بر به نعمان کشید
که از دژ فرود آی و در برگشای
من اینک رسیدم تو ایدر مپای
❈۱۲❈
تهی گیتی از چون تو سالار باد
تورا پیکر از گاه بر دار باد
نگهداری مرز چونین کنند؟
هشیوار فرماندهان این کنند؟
❈۱۳❈
برون رو که نفرینت باد ازسپهر
ببراد خورشید و ماه ازتو مهر
فرود آمد از باره نعمان و در
گشود و درون رفت بیدادگر
❈۱۴❈
نشست ازبر گاه و آن شب نخفت
همی بود با درد و اندیشه جفت
چو سر زد ازاین گنبد لاجورد
درخشنده خورشید گردون نورد
❈۱۵❈
برون آمد ازکاخ پور زیاد
به مسجد روان گشت بهر فساد
به فرمان آمد گمره تیره تن
بزرگان کوفه شدند انجمن
❈۱۶❈
به منبر شد و خطبه آغاز کرد
پس از خطبه اینسان سخن ساز کرد
منم شعله ی کشت اهل فساد
عبید اللهم نام و بابم زیاد
❈۱۷❈
یزید آنکه باشد جهان شهریار
مرا برشما کرده فرمانگذار
ز رای من آنکس که پیچید سر
سراندازم ازتیغ کینش زبر
❈۱۸❈
هر آنکس نگهداشت پیمان من
به خود دید مهر فراوان من
بگفت این و از منبر آن زشت کیش
فرود آمد و شد به ایوان خویش
❈۱۹❈
ازو مردم کوفه ترسان شدند
زگفتار او بس هراسان شدند
کامنت ها