الهامی کرمانشاهی:گروهی که بد اهرمنشان دلیل شکستند پیمان پور عقیل
❈۱❈
گروهی که بد اهرمنشان دلیل
شکستند پیمان پور عقیل
ازآن صد هزارش که بودند یار
جز اندک نماندند و برگشت کار
❈۲❈
یل هاشمی رخت ازآنجا که بود
به کاشانه ی هانی افکند زود
چه هانی؟ یکی مرد پاکیزه دین
ز یاران پیغمبر راستین
❈۳❈
سر نامداران مذجح نژاد
دلیر و خردمند و فرخ نهاد
پذیره شد آن گوهر پاک را
به مژگان برفت ازرهش خاک را
❈۴❈
مر آن یاوران جفا جوی او
نهانی شدندی به مشکوی او
سرود آنکه دانای اسرار بود
که هانی درآن وقت بیمار بود
❈۵❈
یکی روز با پیر پاک اعتقاد
سخن راند مسلم ز پور زیاد
ز فرجام کار خود وکار اوی
همی راند ازهر دری گفتگوی
❈۶❈
بدو گفت هانی که آن نابکار
مرابوده زین پیشتر دوستدار
اگر بشنود رنج و تیمار من
همانا گراید به دیدار من
❈۷❈
کنم آگه از رنج ناگاه خویش
من اورا بخوانم به بنگاه خویش
تو رخ دار پنهان به جایی درون
به دست اندرون تیغ الماس گون
❈۸❈
سرودم چو من گفت های پریش
برافکندم از سر چو دستار خویش
تو چون شیر بیرون خرام ازکنام
بکش دشنه ی آبگون از نیام
❈۹❈
به یک زخم بی سر نما پیکرش
بیاسای خود درازشور و شرش
گرش زنده بگذاری اندر جهان
به خون درکشد پیکرت ناگهان
❈۱۰❈
بدو گفت مسلم که گر کردگار
بخواهد نخواهم جز این کرد کار
کامنت ها