الهامی کرمانشاهی:به مسلم خروشید کای نامدار تو را داد سالار ما زینهار
❈۱❈
به مسلم خروشید کای نامدار
تو را داد سالار ما زینهار
بس است اینهمه جنگ و خون ریختن
به همکیش خویش اندر آویختن
❈۲❈
یکی از درمهربانی در آی
وزیدر به کاخ عبیدالله آی
چو بیند رخت آورد برتو مهر
نماید همی شرمگین ازتو چهر
❈۳❈
بدو گفت سالار نام آورا
شود راستی ازتو کی باورا؟
تو می خواهی ای حیله ساز شریر
به دستان و بندم کند دستگیر
❈۴❈
مراتا سرآید به مردی زمان
نشاید زنامرد جستن امان
بگفت این و رزمی زنو کرد ساز
که شد شیر گردون از آن زهر ه باز
❈۵❈
ازو پور اشعث چو دید این نبرد
شگفتی یکی حیله آغاز کرد
کامنت ها