الهامی کرمانشاهی:چو نیمی گذشت از شب دیوسار جهان چون دل اهرمن گشت تار
❈۱❈
چو نیمی گذشت از شب دیوسار
جهان چون دل اهرمن گشت تار
دو شهزاده از خواب برخاستند
به آه و فغان مویه آراستند
❈۲❈
کشیدند از بربط دل خروش
بد انسان که رفت ازسر چرخ هوش
همی این بدان آن بدین می گریست
بدان دو سپهر و زمین می گریست
❈۳❈
محمد که مهتر برادر بدی
نکو خوی و فرخنده گوهر بدی
به کهتر برادر براهیم گفت
که ما را همانا شده مرگ جفت
❈۴❈
چنین دید هوش من امشب به خواب
به خرم جنان روی فرخنده باب
که با پاک پیغمبر و مرتضی
درگ بانوی خلد خیرالنساء
❈۵❈
خرامان به گلزار مینو بدند
زهر سوی و هر در سخنگو بدند
پیمبر چو بر چهر ما بنگریست
دلش گشت غمگین و لختی گریست
❈۶❈
چنین گفت با مهربان بابمان
که چون می شدی سوی مینو چمان
چرا این دو فرزند فرخ نژاد
به همره نیاوردی ای پاکزاد؟
❈۷❈
بدو گفت بابم که ای رهنما
دگر شب شوند این دو مهمان ما
همانا که کوتاه شد زنده گی
سرآمد به ما روز و پاینده گی
❈۸❈
براهیم این راز از او چون شنفت
به الماس مژگان در اشک سفت
بدو گفت کای یادگار پدر
به یکتا جهاندار پیروزگر
❈۹❈
که دیدم من امشب همین خواب را
ازآن ریزم ازدیده خوناب را
بیا تا بنالیم هردو به هم
درین نیمه شب تا گه صبحدم
❈۱۰❈
خزیدند هردو در آغوش هم
نهادند سربه سر دوش هم
چو اندر قفس کرده مرغان زار
فغان برزدند از دل داغدار
❈۱۱❈
شد از بخت خوابیده ی آن دو تن
سراسیمه بیدار زشت اهرمن
به زن گفت: این بانگ فریاد چیست؟
دراین نیم شب این خروشنده کیست؟
❈۱۲❈
فرو مانده بانو زگفتار شوی
ندانست پاسخ چه گوید بدوی
زجا جست زشت اختر بد گهر
که شاید به دست آورد مویه گر
❈۱۳❈
دمان نزد شهزاده گان چون رسید
دو اختر به یک برج رخشنده دید
بگفتا: شما از نژاد که اید؟
درین خانه پنهان برای چه اید؟
❈۱۴❈
درین نیم شب ناله تان بهر کیست؟
بدینگونه فریاد بیهوده چیست؟
بگفتند آن کودکان جمیل
زآل رسولیم و نسل عقیل
❈۱۵❈
پدرمان بدی مسلم نامدار
که درکوفه شد کشته بی غمگسار
چو حارث زشهزادگان این شنید
به خود گفت صبح امیدم دمید
❈۱۶❈
ز پی آنچه راسخت بشتافتم
به هامون درین خانه اش یافتم
دو گیسوی مشکینشان چون زره
گرفت و بتابید و برزد گره
❈۱۷❈
مر آن نورسان را برون از سرای
نمود آن ستمگستر تیره را ی
درآن شب همی تا گه صبحدم
بدند آن دو تن مویه ساز و دژم
❈۱۸❈
چه سر زد خور از پرده ی لاجورد
زمین شد به کردار یاقوت زرد
کامنت ها