الهامی کرمانشاهی:ببر این جفا جوی راسوت دشت بدانجا که این هر دوتن کشته گشت
❈۱❈
ببر این جفا جوی راسوت دشت
بدانجا که این هر دوتن کشته گشت
سرشوم اورا ز ناپاک تن
جدا کن بیاور به نزدیک من
❈۲❈
ودیگر سر کودکان را ببر
بدانجا کشان حارث افکند بر
بپیوند با پیکر پاکشان
نهان کن پس آنگاه درخاکشان
❈۳❈
زفرمانده آن مرد چون این شنید
گریبان حارث گرفت و کشید
زدرگه ببردش سوی رودبار
کشان دست بربسته تن خسته خوار
❈۴❈
هرآنکس که دیده بر او برگشود
به رویش تفو کرد و نفرین نمود
ابا مرد بهر تماشا به دشت
گروهی روان بیش ازاندازه گشت
❈۵❈
چو آن مرد آمد بر رودبار
کشید ازمیان خنجر آبدار
ببست و به شاخ درختش کشید
دو چشمش بکند و دو گوشش برید
❈۶❈
جدا کردش ازتن دوپا و دو دست
به خاک اندرش فرستاد آن اهرمن
برآورد جانش ز تاریک تن
به دوزخ فرستاد آن اهرمن
❈۷❈
تنش را درافکند در رودبار
بیفکند آبش زخود برکنار
گزین مرد چون این شگفتی بدید
نهان کرد در خاک جسم پلید
❈۸❈
بینداخت خاک آن تن شوم زشت
برون کرد و اندر برخود نهشت
چو این دید مرد آتشی برفروخت
مرآن دوزخی را به آتش بسوخت
❈۹❈
سپس داد خاکسترش را به باد
براو بر –زدادار نفرین رساد
شوم برخی آن دست و شمشیر را
که کشت آن بداندیش ادبیر را
❈۱۰❈
من ایکاش برجای او بودمی
زخونش دم تیغ آلودمی
چو پرداخت ازکار حارث جوان
بیفکند سرها به آب روان
❈۱۱❈
همان گه به فرمان پروردگار
برون شد دو خونین تن ازرودبار
سر پاک خود هر تنی برگرفت
بماندند ازآن مردمان درشگفت
❈۱۲❈
به آب اندرون شد تن پاکشان
ندانم سپردند درخاکشان
ویا درتک آب تنشان بماند
کسی زین فزون راز از آنها نراند
کامنت ها