الهامی کرمانشاهی:بده ساقی آن جام یاقوت نام که چونان ندیده است جمشید جام
❈۱❈
بده ساقی آن جام یاقوت نام
که چونان ندیده است جمشید جام
درافکن به بلور یاقوت ناب
به جام هلالی بیار آفتاب
❈۲❈
ازآن می غم از خاطرم ساز دور
که سرهای عشاق از آن پر زشور
خرد سوز مردان صاحب نظر
جنون بخش رندان بی پا و سر
❈۳❈
از آن می که جان در سرود آورد
جم و جام بر وی درود آورد
بهای یکی جرعه زان سرخ می
پر از لعل دیهیم کاووس کی
❈۴❈
ز لعل بتان چاشنی خیزتر
زوصل حبیبان دل انگیزتر
آیا میگسارنده ساقی دمی
مرا گر رها خواهی از هر غمی
❈۵❈
به جان و سر ساقی سلسبیل
دمادم به من می تو بنما سبیل
که می خوردن هرکه او راست دوست
به طاق دو مردانه ابروی اوست
❈۶❈
همان طاق ابرو که جان آفرین
بنا کرد از آن طاق محراب دین
بیاور مرا ساقیا جام می
دمادم به یاد وی و نام وی
❈۷❈
چه جام؟ از خدا پر می باقیا
امیر غدیر خمش ساقیا
چه جامی؟ که خورشید از آن منجلی
پر از باده ی صاف مهر علی (ع)
❈۸❈
از آن باده حق داده تاج رضا
به مستان میخانه ی مرتضی
به موی تو ساقی که بامهر شاه
کم از پر کاهست کوه گناه
❈۹❈
چه جز مهر او در دل پاک نیست
گنه پیشه را از گنه باک نیست
بده می که حق راست فضل عظیم
کف ساقی حوض کوثر کریم
❈۱۰❈
نخواهد که مستان او شرمسار
شوند از گناهان به روز شمار
بده ساقیا ساغری زان شراب
که تا نقش هستی بشویم به آب
❈۱۱❈
سوی عالم جان و دل بگذرم
ازین کشور آب و گل برپرم
دم از مهر ساقی کوثر زنم
در آن بزم مستانه ساغر زنم
❈۱۲❈
خوشا وقت رند صبوحی زده
خوشا حال مست در میکده
مرامی به جام ای بت دل بر آر
بن شاخ اندوهم از گل بی آر
❈۱۳❈
دمی تا بود زندگانی مرا
بیفزا به می شادمانی مرا
که دنیا نپاید به کس پایدار
نماند کسی زنده جز کردگار
❈۱۴❈
بده می که دیگر نیارم به یاد
که چون شد بساط سلیمان به باد
بیا ساقی ای کام بخش دلم
چراغ شبستان مه محفلم
❈۱۵❈
چو لعل خود از طبع گوهر فشان
مرا رشته های گهر برفشان
که تا زین نهم برسمند گستری
سبک پویه رخش ستایشگری
❈۱۶❈
بتازم چنان کاندر آورد من
نگردد سخن گستری مرد من
بتازم بدانگونه تیغ درود
که ترک سپهرم سرآرد فرود
مرحوم (الهامی ) توانمندانه باغ فردوس خود را چهار بخش – حرکت شهادت ح امام حسین (ع) و یاران او – اسارت اهلبیت (ع)و قیام و خونخواهی مختار تقسیم و تنظیم کرده است.
کامنت ها