گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عراقی:به خرابات شدم دوش مرا بار نبود می‌زدم نعره و فریاد ز من کس نشنود

❈۱❈
به خرابات شدم دوش مرا بار نبود می‌زدم نعره و فریاد ز من کس نشنود
یا نبد هیچ کس از باده‌فروشان بیدار یا خود از هیچ کسی هیچ کسم در نگشود
❈۲❈
چون که یک نیم ز شب یا کم یا بیش برفت رندی از غرفه برون کرد سر و رخ بنمود
گفت: خیر است، درین وقت تو دیوانه شدی نغز پرداختی آخر تو نگویی که چه بود؟
❈۳❈
گفتمش: در بگشا، گفت: برو، هرزه مگوی تا درین وقت ز بهر چو تویی در که گشود؟
این نه مسجد که به هر لحظه درش، بگشایند تا تو اندر دوی، اندر صف پیش آیی زود
❈۴❈
این خرابات مغان است و درو زنده‌دلان شاهد و شمع و شراب و غزل و رود و سرود
زر و سر را نبود هیچ درین بقعه محل سودشان جمله زیان است و زیانشان همه سود
❈۵❈
سر کوشان عرفات است و سراشان کعبه عاشقان همچو خلیلند و رقیبان نمرود
ای عراقی، چه زنی حلقه برین در شب و روز؟ زین همه آتش خود هیچ نبینی جز دود

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۰۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

پریشان
2016-01-02T12:49:18
سلام لطفا بفرمایید مراد از رود سازاست اینجا؟ ومنظوراز سودشان جمله زیان است وزیانشان همه سود چیست وآیا به موردی خاص اشاره دارد؟سرکوشان یعنی چه؟
بنفشه
2019-09-19T11:43:15
سلام جناب پریشانفکر کنم، یعنی آنچه در نظر مردم سود است مثل دنیا و ما فیها، از نظر اینها زیان استو آنچه از نظر مردم زیان است، مثل فقر، برای اینها سود استسرکوشان یعنی سر کوچه شان، یعنی عرفات سر کوچه شان است
سام
2021-03-17T01:46:42
در قالب محدود غزل ولی در حال روایت سرگذشتی همچون مثنوی! معرکه در معرکه ای از عراقی بزرگ.روحت شاد
داود بیخیال
2020-10-04T14:37:00
من این شعر را بشکلی بسیار متفاوت شنیده و حفظم شده، گمانم توسط شاعر دیگری تضمین شده است ای که در بزم وفا همچون ایاز محمود گوش کن این نکته سر بسته ز.اسرار وجودبا رخی زرد و لبی خشک و دلی خون آلود دوش رفتم به خرابات مرا راه نبود بس زدم ناله و فریاد کس از من نشنود
داود بیخیال
2020-10-05T13:28:38
بازگشتم از انجا به بر پیر خمار به جنابش که رسیدم گله کردم بسیار گفتم آری به خرابات نبودی دیار یا که از دُرد کشان هیچ نبودند هشیار یا که من هیچ بودم و هیچ کسم در نگشود ****************پیر واقف شده از حال من مستحضر گفت نومید مشو باز برو بار دگر نیمی از شب بگذشت بیشترک یا گمتر بازگشتم من از آنجا و زدم حلقه به در رندی از غرفه برون کرد سر و رخ بنمود
داود بیخیال
2020-10-08T10:46:06
گفت ای عاشق ز چه ره پیمایی شور عشقت زده اینگونه به سر رسوایی؟ یا مگر نیست در این شهر تو را مأوایی گو که خیر است در این وقت که را میخواهی مست از خانه برون آمدنت بهر چه بود؟ ******************************گفتم ای سرو قد و لاله رخ و مشکین موی عاشقان را خبر از حالت دیرینه مجوی خواهم از عشق تو در پای خم افتم چو سبو گفتمش در بگشا، گفت برو هرزه مگوی کس در این نیمه شب بهر کسی در نگشود ************************این نه کعبه است که هر طایفه اینجا آیند این نه بت خانه که در پای بتان رخ سایند این نه میخانه که هر دم قدحی پیمایند این نه مسجد که هر لحظه درش بگشایند که تو دیر آیی و اندر صف پیشان ایستی زود *************************کعبه اهل مراد است در او خوبانند مجمع خلق جهان است در او حوراننداین خرابات مغان است در او رندانند این همان جاست که چند طایفه اینجا همه سرگردانند کافر و ارمنی و گبر و نصارا و جهود *********************گر تو خواهی که دم از صحبت جانان بزنی شانه سان چنگ بر آن زلف پریشان بزنی بعدمی بوسه بر آن لعل درخشان بزنی یا قدم در ره نیکان و بزرگان بزنی خاک پای همه شو تا که بیابی مقصود *******************ای نظامی تو مزن حلقه بر این در شب و روز که تو از آتش سوزنده نیابی جز سوز سالها بر در این دیر همچو ایازی تو بسوز تا میسر شودت قصه سلطان محمود