عراقی:آب حیوان است، آن لب، یا شکر؟ یا سرشته آب حیوان با شکر؟
❈۱❈
آب حیوان است، آن لب، یا شکر؟
یا سرشته آب حیوان با شکر؟
نی خطا گفتم: کجا لذت دهد
آب حیوان پیش آن لب یا شکر؟
❈۲❈
کس نگوید نوش جانها را نبات
کس نخواند جان شیرین را شکر
لعل تو شکر توان گفت، ار بود
کوثر و تسنیم جان افزا شکر
❈۳❈
قوت جان است و حیات جاودان
نیست یار لعل تو تنها شکر
ای به رشک از لعل تو آب حیات
وی خجل زان لعل شکرخا شکر
❈۴❈
وامق ار دیدی لب شیرین تو
خود نجستی از لب عذرا شکر
نام تو تا بر زبان ما گذشت
میگدازد در دهان ما شکر
❈۵❈
از لب و دندان تو در حیرتم
تا گهر چون میکند پیدا شکر؟
تا دهانت شکرستان گشت و لب
در جهان تنگ است چون دلها شکر
❈۶❈
من چرا سودایی لعلت شدم
از مزاج ار میبرد سودا شکر؟
گرد لعل تو همی گردد نبات
نی، طمع دارد از آن لبها شکر
❈۷❈
گرد بر گرد لب شیرین تو
طوطیان بین جمله سر تا پا شکر
لعل و گفتار تو با هم در خور است
باشد آری نایب حلوا شکر
❈۸❈
طبع من شیرین شد از یاد لبت
ای عجب، چون میشود دریا شکر؟
لفظ شیرین عراقی چون لبت
میفشاند در سخن هر جا شکر
کامنت ها