عراقی:افسوس! که باز از در تو دور بماندیم هیهات! که از وصل تو مهجور بماندیم
❈۱❈
افسوس! که باز از در تو دور بماندیم
هیهات! که از وصل تو مهجور بماندیم
گشتیم دگر باره به کام دل دشمن
کز روی تو، ای دوست، چنین دور بماندیم
❈۲❈
ماتم زدگانیم، بیا، زار بگرییم
بر بخت بد خویش، که از سور بماندیم
خورشید رخت بر سر ما سایه نیفکند
بی روز رخت در شب دیجور بماندیم
❈۳❈
از بوی خوشت زندگیی یافته بودیم
واکنون همه بیبوی تو رنجور بماندیم
روشن نشد این خانهٔ تاریک دل ما
از شمع رخت، تا همه بینور بماندیم
❈۴❈
ناخورده یکی جرعه ز جام می وصلت
بنگر، چو عراقی، همه مخمور بماندیم
کامنت ها