عراقی:ماهرخان، که داد عشق، عارض لاله رنگشان هان! به حذر شوید از غمزهٔ شوخ و شنگشان
❈۱❈
ماهرخان، که داد عشق، عارض لاله رنگشان
هان! به حذر شوید از غمزهٔ شوخ و شنگشان
نالهٔ زار عاشقان، اشک چو خون بیدلان
هیچ اثر نمیکند در دل همچو سنگشان
❈۲❈
با دل ریش عاشقان، وه! که چها نمیکنند؟
ابرو چون کمانشان، غمزهٔ چون خدنگشان
از لب و زلف و خال و خط دانه و دام کردهاند
تا که برین صفت بود، دل که برد ز چنگشان؟
❈۳❈
ما چو شکر گداخته، ز آب غم و عجبتر آنک:
در دل ماست چو شکر غصهٔ چون شرنگشان
بیش مپرس حال من، زآنکه به شرح میدهد
از دل و دست ما نشان چشم و دهان تنگشان
❈۴❈
غم مخور، ای دل، ار بود یک دو دمی چو دور گل
دولت بیثباتشان، خوبی بیدرنگشان
ابر صفت مریز اشک، از پی هجر و وصلشان
زان که چو برق بگذرد مدت صلح و جنگشان
❈۵❈
جان عراقی از جهان گشت ملول و بس حزین
کاهوی او رمید از آن عادت چون پلنگشان
کامنت ها