عراقی:بازم از غصه جگر خون کردهای چشمم از خونابه جیحون کردهای
❈۱❈
بازم از غصه جگر خون کردهای
چشمم از خونابه جیحون کردهای
کارم از محنت به جان آوردهای
جانم از تیمار و غم خون کردهای
❈۲❈
خود همیشه کردهای بر من ستم
آن نه بیدادی است کاکنون کردهای
زیبد ار خاک درت بر سر کنم
کز سرایم خوار بیرون کردهای
❈۳❈
از من مسکین چه پرسی حال من؟
حالم از خود پرس: تا چون کردهای؟
هر زمان بهر دل مجروح من
مرهمی از درد معجون کردهای
❈۴❈
چون نگریم زار؟ چون دانم که تو
با عراقی دل دگرگون کردهای
کامنت ها