عراقی:چه بود گر نقاب بگشایی؟ بیدلان را جمال بنمایی؟
❈۱❈
چه بود گر نقاب بگشایی؟
بیدلان را جمال بنمایی؟
مفلسان را نظارهای بخشی؟
خستگان را دمی ببخشایی؟
❈۲❈
عمر ما شد، دریغ! ناشده ما
بر سر کوی تو تماشایی
با وصالت نپخته سودایی
از فراغت شدیم سودایی
❈۳❈
چه توان کرد؟ یار مینشنوی
هیچ باشد که یار ما آیی؟
جان را به چهره شاد کنی؟
دل ما را به غمزه بربایی؟
❈۴❈
بی تومان جان و دل نمیباید
دل ما را به جان تو میبایی
پرده بردار، تا سر اندازیم
به سر کوی تو، ز شیدایی
❈۵❈
ور بر آنی که خون ما ریزی
غمزه را حکم کن، چه میپایی؟
مفلسانیم بر درت عاجز
منتظر گشته تا چه فرمایی؟
❈۶❈
چون عراقی امید در بسته
تا در بسته، بو که، بگشایی
کامنت ها