عراقی:دلی دارم، چه دل؟ محنت سرایی که در وی خوشدلی را نیست جایی
❈۱❈
دلی دارم، چه دل؟ محنت سرایی
که در وی خوشدلی را نیست جایی
دل مسکین چرا غمگین نباشد؟
که در عالم نیابد دلربایی
❈۲❈
تن مهجور چون رنجور نبود؟
چه تاب کوه دارد رشته تایی؟
چگونه غرق خونابه نباشم؟
که دستم مینگیرد آشنایی
❈۳❈
بمیرد دل چو دلداری نبیند
بکاهد جان چون نبود جان فزایی
بنالم بلبلآسا چون نیابم
ز باغ دلبران بوی وفایی
❈۴❈
فتادم باز در وادی خون خوار
نمیبینم رهی را رهنمایی
نه دل را در تحیر پای بندی
نه جان را جز تمنی دلگشایی
❈۵❈
درین وادی فرو شد کاروانها
که کس نشنید آواز درایی
درین ره هر نفس صد خون بریزد
نیارد خواستن کس خونبهایی
❈۶❈
دل من چشم میدارد کزین ره
بیابد بهر چشمش توتیایی
روانم نیز در بسته است همت
که بگشاید در راحت سرایی
❈۷❈
تنم هم گوش میدارد کزین در
به گوش جانش آید مرحبایی
تمنا میکند مسکین عراقی
که دریابد بقا بعد از فنایی
کامنت ها