عراقی:ساقی، ار جام می، دمادم نیست جان فدای تو، دردیی کم نیست
❈۱❈
ساقی، ار جام می، دمادم نیست
جان فدای تو، دردیی کم نیست
من که در میکده کم از خاکم
جرعهای هم مرا مسلم نیست
❈۲❈
جرعهای ده، مرا ز غم برهان
که دلم بیشراب خرم نیست
از خودی خودم خلاصی ده
کز خودم زخم هست مرهم نیست
❈۳❈
چون حجاب من است هستی من
گر نباشد، مباش، گو: غم نیست
ز آرزوی دمی دلم خون شد
که شوم یک نفس درین دم نیست
❈۴❈
بهر دل درهم و پریشانم
چه کنم؟ کار دل فراهم نیست
خوشدلی در جهان نمییابم
خود خوشی در نهاد عالم نیست
❈۵❈
در جهان گر خوشی کم است مرا
خوش از آنم که ناخوشی هم نیست
کشت امید را، که خشک بماند
بهتر از آب چشم من نم نیست
❈۶❈
ساقیا، یک دمم حریفی کن
کین دمم جز تو هیچ همدم نیست
ساغری ده، مرا ز من برهان
که عراقی حریف و محرم نیست
کامنت ها