عراقی:با پرتو جمالت برهان چه کار دارد؟ با عشق زلف و خالت ایمان چه کار دارد؟
❈۱❈
با پرتو جمالت برهان چه کار دارد؟
با عشق زلف و خالت ایمان چه کار دارد؟
با عشق دلگشایت عاشق کجا برآید؟
با وصل جانفزایت هجران چه کار دارد؟
❈۲❈
در بارگاه دردت درمان چه راه یابد؟
با جلوهگاه وصلت هجران چه کار دارد؟
با سوز بیدلانت مالک چه طاقت آرد؟
با عیش عاشقانت رضوان چه کار دارد؟
❈۳❈
گرنه گریخت جانم از پرتو جمالت
در سایهٔ دو زلفت پنهان چه کار دارد؟
چون در پناه وصلت افتاد جان نگویی:
هجری بدین درازی با جان چه کار دارد؟
❈۴❈
گر در خورت نیابم، شاید، که بر سماطت
پوسیده استخوانی بر خوان چه کار دارد؟
آری عجب نباشد گر در دلم نیابی
در کلبهٔ گدایان سلطان چه کار دارد؟
❈۵❈
من نیز اگر نگنجم در حضرتت، عجب نیست
آنجا که آن کمال است نقصان چه کار دارد؟
در تنگنای وحدت کثرت چگونه گنجد
در عالم حقیقت بطلان چه کار دارد؟
❈۶❈
گویند نیکوان را نظارگی نباید
کانجا که درد نبود درمان چه کار دارد؟
آری، ولی چو عاشق پوشید رنگ معشوق
آن دم میان ایشان دربان چه کار دارد؟
❈۷❈
جایی که در میانه معشوق هم نگنجد
مالک چه زحمت آرد؟ رضوان چه کار دارد ؟
هان! خسته دل عراقی، با درد یار خو کن
کانجا که دردش آمد درمان چه کار دارد؟
کامنت ها