عراقی:ناگه بت من مست به بازار برآمد شور از سر بازار به یکبار برآمد
❈۱❈
ناگه بت من مست به بازار برآمد
شور از سر بازار به یکبار برآمد
بس دل که به کوی غم او شاد فروشد
بس جان که ز عشق رخ او زار برآمد
❈۲❈
در صومعه و بتکده عشقش گذری کرد
مؤمن ز دل و گبر و ز زنار برآمد
در کوی خرابات جمالش نظر افگند
شور و شغبی از در خمار برآمد
❈۳❈
در وقت مناجات خیال رخش افروخت
فریاد و فغان از دل ابرار برآمد
یک جرعه ز جام لب او میزدهای یافت
سرمست و خرامان به سر دار برآمد
❈۴❈
در سوختهای آتش شمع رخش افتاد
از سوز دلش شعلهٔ انوار برآمد
باد در او سر آتش گذری کرد
از آتش سوزان گل بی خوار برآمد
❈۵❈
ناگاه ز رخسار شبی پرده برانداخت
صد مهر ز هر سو به شب تار برآمد
باد سحر از خاک درش کرد حکایت
صد نالهٔ زار از دل بیمار برآمد
❈۶❈
کی بو که فروشد لب او بوسه به جانی؟
کز بوک و مگر جان خریدار برآمد
کامنت ها