عراقی:در من نگرد یار دگربار که داند زین پس دهدم بر در خود بار که داند؟
❈۱❈
در من نگرد یار دگربار که داند
زین پس دهدم بر در خود بار که داند؟
از یاد خودم کرد فراموش به یکبار
یادآورد از من دگر آن یار که داند؟
❈۲❈
خون شد جگرم از غم و اندیشهٔ آن دوست
خشنود شود از من غمخوار که داند؟
بیمار دلم، خسته جگر از غم عشقش
آید به عیادت بر بیمار که داند؟
❈۳❈
ای دشمن بدخواه، چه باشی به غمم شاد؟
باشد که شود دوست دگربار که داند؟
در بند امید، ای دل، بگشای دو دیده
باشد که ببینی رخ دلدار که داند؟
❈۴❈
روشن شود این تیره شب بخت عراقی
از صبح رخ یار وفادار که داند؟
کامنت ها