عراقی:بدانکه میان صورت و آینه بهیچ وجه نه اتحاد ممکن بود نه حلول. گوید آن کس در این مقام فضول
بدانکه میان صورت و آینه بهیچ وجه نه اتحاد ممکن بود نه حلول.
گوید آن کس در این مقام فضول
گوید آن کس در این مقام فضول
که تجلی نداند او ز حلول
حلول و اتحاد جز در دو ذات صورت نبندد، و در چشم شهود در همه وجود جز یک ذات مشهود نتواند بود.
حلول و اتحاد جز در دو ذات صورت نبندد، و در چشم شهود در همه وجود جز یک ذات مشهود نتواند بود.
❈۱❈
شعر
العین واحدة و الحکم مختلف
و ذاک سر لاهل العلمینکشف
صاحب کشف کثرت در احکام بیند نه در ذات، داند که تغیر احکام در ذات اثر نکند، چه ذات را کمالی است که قابل تغیر و تأثیر نیست، نور بالوان آبگینه منصبغ نشود، اما چنان نماید.
صاحب کشف کثرت در احکام بیند نه در ذات، داند که تغیر احکام در ذات اثر نکند، چه ذات را کمالی است که قابل تغیر و تأثیر نیست، نور بالوان آبگینه منصبغ نشود، اما چنان نماید.
شعر
لالون فیالنور، لکن فیالزجاج بدا
❈۲❈
شعاعه فترا آیفیه الوان
و اگر ندانی که چه میگویم.
مصراع: در چشم من آی و مینگر تا بینی.
آفتابی در هزاران آبگینه تافته
❈۳❈
پس برنگ هر یکی تابی عیان انداخته
جمله یک نور است لیکن رنگهای مختلف
اختلافی در میان این و آن انداخته
کامنت ها