عراقی:معشوق چون خواهد که عاشق را برکشد، نخست هر لباس که از هر عالمی با او همراه شده باشد از او برکشد...
معشوق چون خواهد که عاشق را برکشد، نخست هر لباس که از هر عالمی با او همراه شده باشد از او برکشد وبدل آن خلعت صفات خودش در پوشاند، پس بهمه نامهای خودش بخواند و بجای خودش بنشاند. اینجا باز در موقف مواقفش موقوف گرداند، یا بعالمش بهر تکمیل ناقصان بازگرداند، و چون بعالمش مراجعت فرماید، آن رنگهای عالم که از اوبرکشیده بود برنگ خود در وی پوشاند، عاشق چون در کسوت خود نگرد،خود را برنگ دیگر بیند، حیران بماند:
این چه رنگ است بدین زیبائی؟
این چه رنگ است بدین زیبائی؟
❈۱❈
چه لباس است بدین یکتائی؟
از خودبوی دیگر یابد، گوید:
اشم منک نسیماً است اعرفه. بلکه همگی خود او را یابد گوید: انا من اهوی و من اهوی انا. در هر چه نگه کند وجوددوست بیند، معلوم کند که: کل شیئی هالک الا وجهه، چه وجه دارد؟ چرا نشاید که هاء-وجهه- عاید شیئی باشد، چه هر شیئی از روی صورت هالک است و از روی معنی باقی، چه ازوجه معنی آن وجه ظهور حق است که: ویبقی وجه ربک، ای دوست چون دانستی که معنی و حقیقت اشیاء وجه اوست، پس: ارناالاشیاء کما هی، میگوی تا عیان بینی که:
شعر
شعر
ففیکل شیئیله آیة
تدل علیانه واحد
قل لمن الارض و من فیها... سیقولون لله. سبحان الله: سخن مستانه میرود معذور دار که:
شعر
شعر
❈۲❈
من کل معنیلطیف احتسیقدحاً
و کل ناطقة فیالکون تطربنی
بیت
مرا چو دل بخرابات میبرد هر دم
❈۳❈
بگرد اهل مناجات و زهد کیگردم؟
نیز در بحری افتادهام که کرانش پدید نیست.
بیت
حریفی میکنم با هفت دریا
اگرچه زور یک شبنم ندارم
اگر معانی این کلمات به نسبت با بعضی فهوم مکرر نماید معذور دارد، که هر چند میخواهم که خود را بساحل اندازم، ساحل یافته نمیشود از هر سوئی موجیام ربوده است و در لجهای افکنده.
اگر معانی این کلمات به نسبت با بعضی فهوم مکرر نماید معذور دارد، که هر چند میخواهم که خود را بساحل اندازم، ساحل یافته نمیشود از هر سوئی موجیام ربوده است و در لجهای افکنده.
❈۴❈
شعر
الحمدلله علیاننی
کضفدع ساکنة فیالیم
ان هیفاهت ملأت فاها
❈۵❈
اوسکتت مائت من الغم
و چندان که خود را ملامت میکنم:
آنجا که بحر نامتناهی است موج زن
شاید که شبنمی بکند قصد آشنا
❈۶❈
باز همت میگوید: ناامیدی شرط راه نیست.
شعر
اندر این بحر بیکرانه چو غوک
دست و پائی بزن چه دانی؟ بوک
دل نیز در بحر امید دست و پائی میزند و با جان بلب رسیده این خطاب میکند:
کی بود ما ز ما جدا مانده؟
کی بود ما ز ما جدا مانده؟
❈۷❈
من و تو رفته و خدا مانده
٭٭٭
کامنت ها